{{item.fa_name}}
جستوجوی دقیق برای معنی امتیاز بازی، ن در واژهنامه ترجمیک
متاسفانه جستجوی دقیق عین این کلمه یا عبارت، نتیجهای دربرنداشت.
معنی امتیاز بازی، نمره درس، پوان، هدف، مسیر، مرحله ساختن، نقطهگذاریکردن قله، پایان، تیزکردن، گوشه دارکردن، نوکدار کردن نوک گذاشتن (به)، خاطر نشان کردن، نشان دادن، متوجه , نوک، سر، نقطه، نکته، ماده، اصل، موضوع، جهت، درجه, معنی امتیاز بازی، نمره درس، پوان، هدف، مسیر، مرحله ساختن، نقطهگذاریکردن قله، پایان، تیزکردن، گوشه دارکردن، نوکدار کردن نوک گذاشتن (به)، خاطر نشان کردن، نشان دادن، متوجه پ نوک، سر، نقطه، نکته، ماده، اصل، موضوع، جهت، درجه, معنی اkتdاx fاxd، jkci bcs، /mاj، ibt، ksdc، kcpgi sاoتj، jrzi;vاcdlcbj rgi، /اdاj، تdxlcbj، ;mai bاclcbj، jmlbاc lcbj jml ;vاaتj (fi)، oاzc jaاj lcbj، jaاj bاbj، kتm[i , jml، sc، jrzi، jlتi، kاbi، اwg، kmqmu، [iت، bc[i, معنی اصطلاح امتیاز بازی، نمره درس، پوان، هدف، مسیر، مرحله ساختن، نقطهگذاریکردن قله، پایان، تیزکردن، گوشه دارکردن، نوکدار کردن نوک گذاشتن (به)، خاطر نشان کردن، نشان دادن، متوجه , نوک، سر، نقطه، نکته، ماده، اصل، موضوع، جهت، درجه, معادل امتیاز بازی، نمره درس، پوان، هدف، مسیر، مرحله ساختن، نقطهگذاریکردن قله، پایان، تیزکردن، گوشه دارکردن، نوکدار کردن نوک گذاشتن (به)، خاطر نشان کردن، نشان دادن، متوجه , نوک، سر، نقطه، نکته، ماده، اصل، موضوع، جهت، درجه, امتیاز بازی، نمره درس، پوان، هدف، مسیر، مرحله ساختن، نقطهگذاریکردن قله، پایان، تیزکردن، گوشه دارکردن، نوکدار کردن نوک گذاشتن (به)، خاطر نشان کردن، نشان دادن، متوجه , نوک، سر، نقطه، نکته، ماده، اصل، موضوع، جهت، درجه چی میشه؟, امتیاز بازی، نمره درس، پوان، هدف، مسیر، مرحله ساختن، نقطهگذاریکردن قله، پایان، تیزکردن، گوشه دارکردن، نوکدار کردن نوک گذاشتن (به)، خاطر نشان کردن، نشان دادن، متوجه , نوک، سر، نقطه، نکته، ماده، اصل، موضوع، جهت، درجه یعنی چی؟, امتیاز بازی، نمره درس، پوان، هدف، مسیر، مرحله ساختن، نقطهگذاریکردن قله، پایان، تیزکردن، گوشه دارکردن، نوکدار کردن نوک گذاشتن (به)، خاطر نشان کردن، نشان دادن، متوجه , نوک، سر، نقطه، نکته، ماده، اصل، موضوع، جهت، درجه synonym, امتیاز بازی، نمره درس، پوان، هدف، مسیر، مرحله ساختن، نقطهگذاریکردن قله، پایان، تیزکردن، گوشه دارکردن، نوکدار کردن نوک گذاشتن (به)، خاطر نشان کردن، نشان دادن، متوجه , نوک، سر، نقطه، نکته، ماده، اصل، موضوع، جهت، درجه definition,
معنی bend, ترجمه bend به فارسی, معنی mine, ترجمه mine به انگلیسی, معنی Energy Balance, ترجمه Energy Balance به فارسی, معنی کم حجم, ترجمه کم حجم به فارسی,
ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی،
ترجمه مقالات انگلیسی